جدول جو
جدول جو

معنی منصرف شدن - جستجوی لغت در جدول جو

منصرف شدن
ترک کردن، چشم پوشی کردن، صرف نظر کردن (ازقصد و میل) ، انصراف حاصل کردن، برگشتن، عدول کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

به دست آوردن، از آن خود کردن، همخوابگی کردن در تصرف خود گرفتن بدست آوردن، آرمیدن با دختر یا زن جماع کردن: امیر هوشنگ دختر را متصرف شد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
مشیدن، کیبیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منشرح شدن
تصویر منشرح شدن
باز شدن گشاده شدن: (مرا سینه امل از شرح این سخن منشرح شد) (مرزبان نامه. تهران. 1317 ص 6)
فرهنگ لغت هوشیار
این آمیزه در جهانگشای جوینی آمده و بهار در (سبک شناسی) نوشته است که واژه منصلح را هیچ کجا نیافته است درست شدن راست شدن کار اصلاح شدن: (بدین نیز میان ایشان منصلح نشد) (جهانگشای جوینی. سبک شناسی 74: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منصوب شدن
تصویر منصوب شدن
برپا شدن، گمارده شدن بر پا شدن، گماشته شدن بشغلی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منقرض شدن
تصویر منقرض شدن
بر افتادن از بین رفتن نابود شدن: (سلسله آل مظفر بدست تیمور منقرض شد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از موصوف شدن
تصویر موصوف شدن
زابیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مندرس شدن
تصویر مندرس شدن
کهنه شدن فرسوده شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصروف شدن
تصویر مصروف شدن
بکار رفتن صرف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
فاسد شدن، خراب شدن، منحط شدن، آن کاره شدن، بیراهه رفتن، گم راه شدن، انحراف داشتن، دور شدن (از راه راست)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
به چنگ آوردن، به دست آوردن، به تصرف خود درآوردن، متملک شدن، تصاحب کردن، در اختیار خود درآوردن، در اختیار گرفتن، آرمیدن، هم بستر شدن، جماع کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
للانحراف
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از منصرف کردن
تصویر منصرف کردن
Dissuade
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
Stray
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
s'égarer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
পথভ্রষ্ট হওয়া
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
desviar-se
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
zboczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
отклоняться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
відхилятися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
afdwalen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
abweichen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
desviarse
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
deviare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
menyimpang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
بھٹکنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
หลุดจากเส้นทาง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
kupotea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
לסטות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
迷う
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
偏离
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
भटकना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از منحرف شدن
تصویر منحرف شدن
빗나가다
دیکشنری فارسی به کره ای